سلام
: اللهم عرفني نفسک
حاج غلام عباس حيدري دستجردي، داستان تشرفش را به محضر امام عصر عليه السلام چنين نقل مي کند : « ... موضوعي را که شرح مي دهم، مربوط به تابستان سال 1345 است که براي زيارت حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به مشهد مشرف شده بودم. عصر روز جمعه اي بود که در مسجد بالا سر حضرت نشسته، مشغول دعا بودم که يکدفعه دستي از بالاي سرم پايين آمد و کتاب مفاتيح را از دستم گرفت؛ دعايي را از مفاتيح به من نشان دادند و فرمودند: اين دعا را بخوان. من کتاب را گرفتم و دعايي را که قبلاً مي خواندم، شروع کردم مجدداً همان را خواندم. ديدم براي مرتبه دوم، همان دست پايين آمد و کتاب را گرفت و دعايي را که قبلاً فرموده بود دستور به خواندن داد من باز هم کتاب را گرفتم و همان دعاي قبلي خود را پيدا کردم و مشغول خواندن شدم. دفعه سوم کتاب را از دست من گرفتند و همان دعاي مخصوصي را که دو نوبت قبل فرموده بودند؛ به نحو اکيد دستور خواندن دادند. در اين حالت يک دفعه به خود آمدم که اين چه دعايي است که سه نوبت اين سيد که بالاي سر من ايستاده است؛ امر به خواندن مي کند؟ نگاه کردم: ديدم دعا در غيبت امام زمان ارواحنا له الفداء مي باشد. سر بلند کردم تا از او تشکر کنم، کسي را نديدم. به خود گفتم: واي بر من که امام خود را ديدم و نشناختم. اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نقسک لم اعرف رسو لک اللهم عرفني رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت ديني اللهم لا تمتني ميته جاهليه و لا تزغ قلبي بعداذ هديتني...
( مفاتيح دعا در غيبت امام زمان)