تمهیدات |
بسم الله الرحمان الرحیم «دغدغه ای که مدتی است گرفتارش هستم و بنا دارم آن را مطرح کنم این نکته است که ما حمل امانت و ادای امانت نکرده ایم... حرف در این است که این بچه هایی که در دامان ما بزرگ شده اند و بچه های خود ما هستند، چرا با احساس ما، با معرفت ما، با اعتقاد ما گره نخورده اند و با این همه بیگانه اند. در جمع های ما، با اشک و خنده های ما بیگانه اند. گریه کردن های ما را نمی فهمند. در جمع ما می آیند، مانوس و سرگرم هم می شوند، ولی بین ما و آنها فاصله است... چه چیزی در تو آمده که فرزند تو از آن بیگانه است؟ این بصیرت را چه کسی باید منتقل می کرد؟ ... چه چیزی را باید تحصیل می کردی که نکردی؟ چه چیزی را باید تبلیغ می کردی که نکردی؟ و چگونه باید تبلیغ می کردی؟ دغدغه ی من این است که ما این خط انتقال معرفت را پاسداری نکرده ایم. خط می گویم و نه نقطه؛ منظورم از خط مجموعه ای از کارها و فعالیت هایی است که باید انجام می شده و نشده است.» مطالبی که گذشت، فرازی از کتاب «خط انتقال معارف» استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) است. کتابی که جدیدا از کتابخانه محل تحویل گرفته ام و پندارم این است که همانند دیگر کتاب ها و سخنرانی های ایشان سرشار از معارف است و این یکی هم خط انتقالی برای آن به دیگران.
اگرچه سریالی در حال پخش به نام فاصله ها است و داستانی تکراری با افرادی تکراری و شاید هم سرانجامی تکراری با دیگر ساخته های سازندگانش داشته باشد و در کل وقتی بگذرد و باز هم همانی که سابق بودیم و هیچ. «خسر الدنیا و الآخرة» و چه بدتر از این؟ ورای این قضایا برای گذشتن از ابتلائات و عادات روزمره سخیف، نیاز به معرفت و شناخت و حرکت داریم و چون مشکل ما 3 راه حل دارد؛ 1- مطالعه 2- مطالعه 3- مطالعه و راه حل چهارمی هم دارد و آن هم مطالعه است، خواندن این کتاب و تامل در آن مفید خواهد بود. ان شاء الله [ چهارشنبه 89/5/6 ] [ 11:46 عصر ] [ میثم ]
|