تمهیدات |
عملیات شهید «محمد عبدالامیر حمید» (شهید زنده)
عملیات صبحدم روز پنجشنبه 1374/4/15ه.ش (7صفر1416ه.ق، 6ژوئیه 1995م)، در سالروز ولادت حضرت امام موسى کاظمعلیه السلام ، گروهى از رزمندگان مقاومت اسلامى لبنان، در حالى که هر کدام مقدار زیادى مواد و تجهیزات انفجارى در کولهپُشتى خود حمل مىکردند، با گذر از خطوط امنیتى و مواضع و پایگاههاى ارتش اسرائیل و مزدوران ارتش جنوب لبنان (میلیشیاى لحد)، به عمق منطقهى اشغالى در نزدیکى «قلعه شقیف» وارد شدند. جادهى استراتژیک «دیِرمِیماس» براساس اطلاعات و شناسایىهاى انجام شده قبلى، بهترین نقطه براى عملیات شهادتطلبانه تشخیص داده شده بود. شانزده بمب قوى، با فاصلههایى حدود پنجاه متر، در سه نقطهى مختلفکار گذاشته شدند. بر روى بمبها که حاوى صدها ساچمهى فلزى به عنوان ترکش بودند، پوششى جهت اختفا کشیده شد تا نیروهایى که از آنجا مىگذرند، متوجه نشوند. جوانى حدود بیست ساله، پس از روبوسى و وداع با دیگر همرزمان، از گروه جدا شد و به میان درختچههاى بالاى تپه کنار جاده دوید و خود را آنجا پنهان کرد. جوان که مقدارى مواد منفجره به دور بدن خود بسته و چاشنى را آماده کرده بود، باید دستگاه انفجار چاشنى بمبهاى کار گذشته شده را در دست مىفشرد. دیگر نیروهاى مقاومت اسلامى، در بالاى ارتفاع مشرف بر جاده و محل عملیات، در حالى که از فاصلهاى دور ناظر صحنه بودند، یکدستگاه دوربین فیلمبردارى ویدئویى کار گذاشتند تا از آنچه اتفاق خواهد افتاد، تصویربردارى کنند. ساعاتى بعد، کاروانى نظامى متشکل از دو کامیون و یک جیپ، به منطقه نزدیک شد. جوان که به شدت انتظار آمدن قافله را مىکشید، با گذر اولین کامیون و موازى شدن آنها با محلهاى بمبگذارى شده، فریاد «یاحسینعلیه السلام» سرداد و چاشنىها را یکى پس از دیگرى فشرد. سه انفجار پیاپى، منطقه را به لرزه در آورد و انعکاس صداى آن در کوهها و درههاى اطراف، نیروهاى دشمن را که هراسان از ماشینها پیاده مىشدند، وحشتزده کرد. جهنمى از آتش و انفجار کامیونها را در بر گرفت. نیروهاى صهیونیست، دستپاچه و هراسان، به هر طرف پا به فرار گذاشتند؛ بدون اینکه تا دقایقى بتوانند عکسالعملى از خود نشان بدهند. اتومبیلها در جاى خود متوقف شدند. اجساد کشته شدگان و مجروحین در کامیونها باقیمانده بود. کماندوهاى وحشتزده، بىهدف، به هر سمتى تیراندازى مىکردند و دقایقى بعد از انفجار بود که جرأت کردند از جانپناه خارج شوند. ناگهان سه نارنجک دستى، یکى پس از دیگرى، میان نیروهاى صهیونیست پرتاب و منفجر شد که تلفاتى به بار آورد. نیروهاى اسرائیلى، به خیال اینکه مورد تهاجم گروهى عظیم از رزمندگان مقاومت اسلامى قرار گرفتهاند، گیج و مبهوت، فرار را بر ماندن ترجیح دادند. در آن میان، جوانى که لباس کماندویى سبز رنگ و جلیقه مملو از مواد منفجره بر تن داشت، از میان درختچهها خارج شد و در حالى که دستش را بر ماشه اسلحهى ام.16 خویش مىفشرد، به طرف کامیونها دوید. با وجود درگیرىهاى شدید و تیراندازى زیاد، ناگهان اسلحه جوان دچار نقص شد و گیر کرد، ولى او خونسرد و آرام، به رفع گیر اسلحه پرداخت و بدون اینکه با مقاومتى از سوى صهیونیستها روبهرو شود، دوباره به تیراندازى پرداخت و میان کامیونها که بر اثر انفجار متلاشى شده بودند، مىدوید و به دنبال سربازان دشمن مىگشت. در یک لحظه، چشم جوان به سربازى جوان افتاد که وحشت زده در برابر او ایستاده بود. آن چنان مات و مبهوت، بود که نتوانست از اسلحهى خود استفاده کند. جوان حزباللهى خندهاش گرفت و سرباز صهیونیست پا به فرار گذاشت و به میان تپهها دوید. جوان رزمنده با خونسردى خندید و خشاب اسلحهى خود را که تمام شده بود، عوض کرد. طرح عملیات این گونه بود که پس از آنکه نیروهاى کماندویى دشمن طبق روال همیشه، پس از حمله به گوشهاى پناه مىبرند، جوان رزمنده به میانشان بدود، خود را منفجر کرده و به این وسیله ضربهى نهایى را بر آنها وارد کند؛ ولى صهیونیستها از فرصت استفاده کرده و پا به فرار گذاشتند. اسرائیل که مدعى است پیشرفتهترین تکنولوژى نظامى را در نبرد بامقاومت اسلامى بهکار گرفته و جدیدترین و قوىترین سلاح و تجهیزات را در اختیار دارد، و از بهترین و آموزش دیدهترین کماندوهاى ویژه برخوردار است، با هجوم یک جوان بیست سالهى مسلمان، همهى ادعاهایش به پوچى گرائید و تمامى کماندوها صحنه را ترک کرده و گریختند. این درگیرى لحظه به لحظه توسط دوربین ثبت و ضبط مىشد. همرزمان شهید، از دور نظارهگر بودند، و هر لحظه منتظر آخرین انفجار و شهادت او.دقایقى گذشت، ولى از انفجار خبرى نشد. جوان رزمنده همچنان در میان اجساد کشتهها، و مجروحین و کامیونها مىگشت، ولى دیگر کسى را نیافت. همه گریخته بودند. خودش خندهاش گرفت. نمىدانست چه کند؛ مکثى کرد، یک بار دیگر با نگاه اطراف را وارسى کرد و چون جنبندهاى ندید، مسیرى را که از آنجا آمده بود، در پیش گرفت و به محل استقرار همرزمانش شتافت. یک ربع ساعت گذشت که جوان رزمنده به دوستانش پیوست. همه مبهوت ولى خوشحال، او را در آغوش کشیده و خوش آمد گفتند. جالب آن بود که ساعتى قبل با او وداع کردند؛ به این تصور که او در عملیات به شهادت خواهد رسید.
بازتاب دبیر کل حزباللَّه لبنان، حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصراللَّه، در بارهى قهرمان این عملیات مىگوید: این جوان براى عملیات شهادتطلبانه عازم شده بود و مثل دیگر شهادتطلبان، وصیت نامهاش را در برابر دوربین فیلمبردارى خواند و حتى برایش برنامهى خداحافظى و مراسم وداع نیز برگزار شد. او واقعاً خودش را آماده کرده بود تا با انفجار خود، بر دشمن زبون ضربهى سختى وارد آورد. بعد از عملیات، هنگامى که نزد من آمد، با تعجب به او گفتم: تو که رفته بودى عملیات شهادتطلبانه انجام بدهى، خودت را منفجر کنى و شهید بشوى، پس چى شد که سالم برگشتى؟ او خندید و گفت: بله، من خودم را براى شهادت آماده کرده بودم؛ ولى پس از انفجار بمبها و تیراندازى، همهى اسرائیلىها فرار کردند و من هر چه منتظر ماندم، کسى را ندیدم که به طرفم تیراندازى کند و دیگر کسى را نیافتم که مرا شهید کند، خودم هم که نمىتوانستم بدون اینکه کسى وجود داشته باشد،بى دلیل خودم را منفجر کنم. دو روز بعد از عملیات، کانال تلویزیونى «المنار» وابسته به حزباللَّه لبنان، اقدام به پخش تصاویر مستند این عملیات کرد که فرماندهى نیروهاى اشغالگر اسرائیلى، هراسان و دستپاچه، به مدت یک ربع تا پایان پخش برنامه و گزارش عملیات، برق مناطق اشغالى را قطع کرد تابه خیال خود کسى از مردم آنجا نتواند از عملیات با خبر شود. چرا که این تصاویر نمایانگر پوشالى بودن قدرت صهیونیستها بود.
شخصیت شهید قهرمان این عملیات که همچنان جزو رزمندگان گمنام مقاومت اسلامى محسوب مىشد و نامى از او به میان نیامده است، شهید «محمد عبدالامیر حمید» (حمزه) متولد1352ه.ش)1974م) بود که چندى بعد در روز1376/12/3ه.ش (22 فوریه 1997م) در عملیاتى دیگر علیه نیروهاى اشغالگر، به شهادت رسید و پیکرش یک سال و نیم در دست رژیم اسرائیل ماند و سپس در بیروت دفن شد.
[ شنبه 86/9/17 ] [ 10:52 عصر ] [ میثم ]
|